جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ 03 May 2024
يکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۷
کد خبر: ۶۷۳۹۶

«طرح میزبان»؛ راهی برای شانه خالی کردن بهزیستی از مسوولیت

«طرح میزبان»؛ راهی برای شانه خالی کردن بهزیستی از مسوولیت
فروردین امسال اصلاحی در آیین نامه اجرایی ماده ۳۶ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست (مصوب ۱۳۹۲) انجام شد که در همین مدت اندکی که از اجرای آزمایشی آن می‌گذرد موجب بروز معضلات بسیار برای کودکان زیر سرپرستی این نهاد شده و نگرانی آگاهان و کارشناسان حوزه آسیب‌های اجتماعی را بر انگیخته است.

طبق ماده ۱۳ این اصلاحیه این طرح که با عنوان «طرح میزبان» مطرح شده، سازمان می‌تواند کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست را که به دستور مرجع قضائی به سازمان معرفی شده یا می‌شوند تا تعیین تکلیف نهایی در مرجع قضائی، به‌طور موقت رأسا یا از طریق مؤسسات مراقبت خانواده محور به خانواده‌های دارای صلاحیت بسپارد.

 

پیش از ابلاغ این اصلاحیه، واگذاری سرپرستی کودکان بهزیستی به خانواده‌های متقاضی، در فرآیندی دقیق و تاحدی سختگیرانه انجام می‌شد تا سرحد ممکن از وارد آمدن هرگونه آسیب احتمالی به این کودکان در آینده جلوگیری شود. این فرآیند که نتیجه سال‌ها تجربه و دانش کارشناسان حوزه آسیب‌های اجتماعی بود، به ویژه از آن جهت زمان‌بر طراحی شده بود که خانواده‌های متقاضی در طول زمان نسبت به تصمیم خود برای به عهده گرفتن سرپرستی کودک مطمین شده و احتمال پشیمانی و عودت کودکان به بهزیستی که منجر به آسیب‌روحی جبران‌ناپذیر به آنان می‌شود به حداقل برسد.

 

بر اساس اصلاحیه فروردین‌ماه امسال اما خانواده‌ها می‌توانند کودک را به سرعت به صورت مهمان از سازمان بهزیستی تحویل بگیرند و پس از مدتی عودت بدهند. حال باید به این موضوع فکر کرد که چه شرایطی برای کودکانی که چندماه و شاید چندسال در خانواده‌ای زندگی کرده و بازگرداننده شدند، به‌وجود می‌آید و چه آسیب‌های روانی به آن‌ها بعد از رها شدن دوباره توسط یک خانواده وارد می‌شود؟!

 

در این راستا روزنامه اینترنتی فراز با یک فعال و مددکار اجتماعی در حوزه بهزیستی گفت‌وگو کرده است.

 

طرح میزبان؛ سرنوشت نا معلوم کودکان

 

این مددکار کودک می‌گوید: «کودکان عمدتا از دو راه وارد سازمان بهزیستی می‌شوند. برخی از این کودکان به دلایل گوناگون توسط خود خانواده‌ها به بهزیستی واگذار می‌شوند. راه دوم هم ورود به وسیله اورژانس‌اجتماعی است که در واقع ناشی از بدسرپرستی است. برای نمونه ممکن است اتفاق ناگواری برای بچه رخ بدهد و مردم این مساله را به اورژانس‌اجتماعی گزارش کنند تا در آن مداخله کند. یا مثلا پدر و مادر دچار اعتیاد بوده‌ و بازداشت و یا حبس شده‌اند و این بچه‌ها سرپرست موثری نداشته و مجبور می‌شوند وارد سازمان بهزیستی شوند».

 

این کارشناس که حدود ۲۰سال است در بهزیستی فعالیت می‌کند ادامه‌ می‌دهد: «واگذاری بچه‌ها که به صورت فرزندخواندگی دائمی بود، در گذشته روند سخت‌تری داشت. برای مثال باید ملکی به‌نام کودک می‌شد که در واقع آینده آن کودک تضمین شود. در ایام گذشته باید ۵ سال از بچه‌دار نشدن خانواده می‌گذشت، مراحل پزشک قانونی طی می‌شد، دکتر پزشک قانونی از لحاظ روحی و روانی و جسمی، خانواده را تایید می‌کرد و سپس فرزند واگذار می‌شد؛ در حال حاضر هم این موضوع وجود دارد ولی اگر خانواده از لحاظ تحصیلی، اقتصادی و فرهنگی در سطح متوسط جامعه باشد کافی است».

 

این مددکار بهزیستی حوزه کودکان در ارتباط با نحوه‌ی غلط اجرای طرح «میزبان» و نبود روش اصولی گفت: «عیبی که چه در گذشته و چه در طرح اکنون وجود دارد، این است که خانواده‌ها آنطور که باید، تحت مشاوره قرار نمی‌گیرند. جلسات مشاوره در اماکن غیر اصولی برگزار می‌شود. یعنی بهزیستی، مرکز مشاوره‌‌ای مد نظر ندارد و خانواده‌ها به هر مرکز مشاوره‌ای که بخواهند مراجعه می‌کنند. یا بهزیستی نامه می‌دهد و  خودشان می‌روند؛ جای ثابتی برای این موضوع در نظر گرفته نشده است. اگر بهزیستی مکان ثابتی را برای مشاوره‌ها در نظر می‌گرفت و حداقل ۱۰ جلسه مشاوره برای آن‌ها مشخص می‌کرد، شاید امروز کمتر شاهد فسخ فرزندخواندگی بودیم».

 

او در ادامه می‌گوید: «وقتی بچه به صورت مهمان واگذار شود، اگر خانواده‌ها بخواهند می‌توانند کودک را به فرزندخواندگی بگیرند. اگر بچه‌ای بد سرپرست باشد، مدتی به صورت مهمان وارد مرکز و یا وارد خانواده‌ای می‌شود، سپس مددکاران مرکز پیگیری می‌کنند. برای مثال پدر در زندان و یا مادر در کمپ ترک اعتیاد بوده، دوره تمام شده و برایشان مساعدت‌های مالی صورت می‌گیرد. در مرحله بعد، از مهمان بودن بهزیستی خارج می شود و کودک به خانواده خودش باز می‌گردد».

 

یک تصمیم هیجانی...

 

او در ارتباط با طرح «میزبان» می‌گوید: «یکی از مشکلات ما تصمیم‌های هیجانی است که در مساله فرزندخواندگی هم بی‌تاثیر نبوده است. اکنون هم در بحث طرح میزبان که به تازگی اجرا می‌شود، افراد زیادی برای گرفتن فرزند اقدام کرده‌اند؛ در واقع یک تصمیم هیجانی می‌گیرند. متاسفانه برخی از افراد هیچ آگاهی نسبت به کاری که انجام می‌دهند ندارند و فقط هیجانی تصمیم می‌گیرند. این که ما از یک کودک حمایت کنیم که به خانواده خودش بازگردد خیلی بهتر است تا این‌که در این طرح، کودک به صورت میهمان وارد خانواده‌ای شود. ما نگران هستیم از آسیب‌ها و تبعاتی که در این طرح برای بچه‌ها به وجود می‌آید».

 

او در ادامه گفت: «متاسفانه رییس‌های سازمان هم کسانی هستند که خیلی هیجانی، بدون هیچ فکر و کارشناسی تصمیم می‌گیرند. روند اداری طرح میزبان، حدود یک‌ماه زمان می‌برد و کودکان به‌صورت مهمان وارد یک خانواده می‌شوند. در گذشته که خانواده‌ها برای گرفتن فرزند در نوبت قرار می‌گرفتند، روند ثبت‌نام، بازدید، مشاورات و پزشک قانونی حدود دو سال طول می‌کشید. به طور مثال یکی از اشکالات طرح میزبان این است که خانواده‌ای بچه‌ای را به طور موقت به سرپرستی می‌گیرد و برای او هزینه می‌کند. بعد از چندماه می‌گویند بچه باید به خانواده خودش به اصطلاح بازپیوند شود. تکلیف این بچه و هزینه‌ای که برای او شده چه می‌شود؟»

 

این کارشناس آسیب‌های اجتماعی در راستای اجرای طرح میزبان تاکید می‌کند: «به نظر من طرح میزبان برای سازمان بهزیستی، بیشتر طرحی برای از زیر شانه خالی کردن از بار مسوولیت است. به این معنی که با اجرای این طرح، مراکز را خلوت و تعداد نیروها را کمتر می‌کنند. در نتیجه، هزینه‌های پرداختی نیز کاهش می‌یابد؛ چه از نظر نیروهای استخدامی و چه از نظر هزینه‌های اقتصادی در مراکز برای بچه‌ها؛ در این طرح، بحث مالی حرف اول را می‌زند».

 

 یک عمر تاثیر روحی و روانی

 

به طور خلاصه، در طرح «میزبان»، کودکان وارد خانواده‌هایی با وضعیت مالی خوبی شده و به دلایل مختلف، دوباره به خانواده‌های خود بازگشته یا به اصطلاح، «بازپیوند» می‌شوند. یعنی سقوط از تجربه‌ی زیستن در کنار خانواده‌ای با وضعیت خوب یا متوسط  به شرایطی که خود از ابتدا دلیل جست‌وجو برای مأمن و پناهگاهی تازه بود. پرسشی که ایجاد می‌شود این است که این شرایط، کودک را با چه شرایطی مواجه می‌کند؟ تبعات روانی این پدیده چطور می تواند در زندگی آتی کودک موثر باشد؟

 

این کارمند سازمان بهزیستی با اشاره به تبعات فسخ فرزندخواندگی توسط خانواده‌ها می‌گوید: «کودکان ۹ تا ۱۰ ساله‌ای داریم که فرزندخواندگی‌شان خیلی راحت فسخ می‌شود. این موضوع علاوه بر تبعاتی که برای خانواده‌ها دارد، بیشترین آسیب را به کودکان وارد می‌کند. آسیبی که به این کودکان وارد می‌شود اما غیرقابل جبران است. گاهی خانواده‌ها فرض می‌کنند که همه مشکلات‌شان با داشتن فرزند حل می‌شود. متاسفانه برای پوشاندن عیب‌های خودشان، کودکی را وارد زندگی‌‌شان می‌کنند. اگر خودشان نتوانند، از طریق بهزیستی و یا نهادهای دیگر اقدام می‌کنند. کودک را به فرزند‌خواندگی می‌پذیرند و بعد از مدتی، خیلی راحت فرزندخواندگی را فسخ می‌کنند؛ این اتفاق هیچ ضرری برای آن خانواده به همراه ندارد و حتی هیچ خسارتی نمی‌دهد. تنها شناسنامه‌ای که به‌ نام خودشان برای کودک گرفته‌اند را باطل می‌کنند».

   

او ادامه می‌دهد: «ما مراکز خصوصی و مراکزی که به صورت خیریه به آن ها مجوز داده می‌شود را داریم و این یکی از عیب‌های بهزیستی است که اکثر مراکزش در حال خصوصی شدن هستند. تعداد مراکز دولتی، با واگذاری به بخش خصوصی در حال کاهش است. در کل سیاست سازمان بهزیستی این است که مراکز را خالی کرده و بچه‌ها به خانواده‌هایشان باز‌پیوند شوند. در این صورت، کودکان دیگر تحت پوشش بهزیستی نخواهند بود. پیش‌بینی ما این است که این طرح، تبعات روحی و روانی خیلی بدی برای بچه‌ها به همراه خواهد داشت. همه‌چیز باید اصولی انجام شود نه غیر اصولی!».

 

النا یکی از همین بچه‌ها است. دختری که خانواده‌اش، فرزندخواندگی را به دلیل «بلوغ زودرس» او در ۱۰ سالگی فسخ کردند. النا، دوسال از تماشای تلویزیون محروم بود.مادرش دوست نداشت النا روی پای پدرش بنشیند. حتی به ندرت با او حرف می‌زدند. تنها سرگرمی النا در خانه‌ی تازه‌اش، خواندن کتاب بود.

 

این‌ها را مددکار بهزیستی، در مورد تنها یکی از موارد فسخ فرزندخواندگی می‌گفت: «من از این خانواده سوال‌هایی در رابطه با بلوغ کودک پرسیدم و پاسخ آن‌ها در مقابل، نه! بود. دلایلی که برای فسخ فرزندخواندگی می‌آورند غیرقابل باور است. به نظر شما، این خانم و آقا پیش از پذیرش فرزند‌خوانده، مشاوره درستی دریافت کرده‌اند؟ مشاوره‌های قبل از فرزندخواندگی‌، در مراکز بهزیستی دچار مشکلات جدی است».

 

این کارشناس با اشاره به این که هیچ قوانین و چارچوبی در راستای فسخ فرزندخواندگی وجود ندارد، گفت: «وقتی کودک به‌صورت فرزندخوانده واگذار می‌شود، ۶ ماه اول به ‌صورت موقت است. ۶ ماه طول می‌کشد تا به خانواده نامه بدهند که بتوانند برای کودک شناسنامه بگیرند؛ خانواده می‌توانند تصمیم بگیرند که در این ۶ ماه فسخی صورت بگیرد یا خیر. اما من به عنوان یک کارشناس می‌گویم که اگر از آن ۶ ماه گذشت؛ یک شرایطی باشد که خانواده دیگر نتواند به‌راحتی فسخ کند. چارچوب و اصولی وجود ندارد. در آن ۶ ماه مددکار بازدید می‌کند که اگر مساله و مشکلی وجود دارد رفع کنند. این بازدیدها باید درآن ۶ ماه متوالی باشد که متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد. در کشورهای اروپایی مددکار برای هرچیزی لحظه به لحظه اقدام می‌کند و خانواده را به دادگاه می‌کشاند. حتی شرایط فسخ برایشان خیلی سخت‌تر است».

 

او با تاکید بر این که مشاورات مطلوبی برای خانواده‌ها برگزار نمی‌شود، ادامه داد: «در حالت کلی مساله اصلی نبود مشاوره کافی و درست است. برای مثال وقتی خانواده‌ای می‌خواهند فرزندخواندگی را فسخ کنند و پیش کارشناس می‌روند، آن کارشناس هیچ اطلاعات کافی‌ای ندارد و به راحتی فسخ می‌کند؛ هیچ موارد و چهارچوبی برای موضوع فسخ کردن وجود ندارد که اگر این موارد در چهارچوب نبود امکان فسخ وجود ندارد، پس به‌راحتی فسخ می‌کنند».

 

این منبع آگاه گفت: «ما خانه‌های موقتی داریم که بچه‌ها قبل از این که وارد بهزیستی و جاگذاری شوند به آن جا می‌روند؛ مدتی در یک مرکز می‌مانند و مدتی در مرکز دیگری و کودک تا می‌خواهد به جایی عادت کند، مکان زندگی‌اش تغییر می‌کند. این کودکان اکثرا از تحصیل باز می‌مانند».

 

او در ادامه با اشاره به این که بعد از رسیدن به سن قانونی کودکان چه اتفاقی برای آن‌ها می‌افتد می‌گوید: «بعد از گذشت سن ۱۸سال در دختران و پسران، آن ها از آن جا می‌روند. از قدیم بچه‌هایی که پذیرش می‌شوند توسط سازمان بهزیستی یک حسابی به اسم بیمه عمر برای آن ها باز می‌شود که خیرین از آن ها حمایت و به آن حساب مبلغی واریز می‌کنند؛ این حساب تا زمانی که کودک به سن قانونی نرسیده بسته است و هیچکس حتی خود سازمان نمی‌تواند از آن برداشت کند. وقتی به سن ۱۸ برسند اگر وارد دانشگاه شوند، خود سازمان هزینه دانشگاه آن‌ها را پرداخت می‌کند؛ اگر وارد دانشگاه نشوند چند نفری خانه می‌گیرند و سازمان مبلغی را به عنوان ودیعه مسکن به آن‌ها کمک می‌کند.».

 

این کارمند بهزیستی گفت: «متاسفانه همه‌چیز با وجود خیر انجام می‌شود نه خود سازمان بهزیستی. خیریه‌ها حسابی برای بچه‌ها باز و برای تحصیل به آن ها کمک می‌کنند. برای زمانی که کودک به خانواده خودش بازپیوند می‌شود. ودیعه مسکن به آن ها داده می‌شود و هزینه‌های تحصیلی، بیماری و بهداشتی آن ها تامین می‌شود. حدود پانزده سال پیش خود سازمان کمک‌های موردی به این بچه‌ها می‌داد ولی اکنون هیچ کمک موردی از سازمان دیده نمی‌شود. برای مثال اگر در گذشته گزارش مالی‌ای برای بچه‌ای می‌آمد و طبق آن گزارش بازدیدی انجام می‌دادیم، بهزیستی استان کمک موردی می‌کرد؛ اما اکنون بشخصه از سازمان کمکی نمی‌بینم».

 

او ادامه داد: «اگر هر شخصی کارشناسانه درجای خودش قرار بگیرد و برای هر تصمیمی که می‌گیرد با چند نفر مشورت و اتاق فکری را تشکیل دهد، تمام تبعات، مزایا و آسیب‌ها را بگذارد و بعد تصمیم بگیرد، همه‌چیز خوب پیش می‌رود. این‌که یک کودک در سازمان بماند بهتر است یا به این شکل برود؟ ما می‌خواهیم بچه وارد خانواده‌ای شود، اما اصولی و قانونی، نه به این صورت که بچه برود و بعد از دوسال فرزندخواندگی‌اش فسخ شود».

ارسال نظر
  • تازه‌ها
  • پربازدیدها

روایت خبرگزاری قوه قضاییه از مرگ نیکا شاکرمی

مشروبات الکلی تقلبی کجا و چطور پر می‌شوند؟

دیدگاه؛ چرا حکمرانان شنبه را تعطیل نمی‌کنند؟

هزینه عملیات نظامی ایران علیه اسراییل چقدر شد؟

مهریه؛ ابزار سودجویی برخی زنان یا زورگویی برخی مردان؟!

یک بزم کوچک در اسپیناس پالاس...

ماجرای انفجار در اصفهان چیست؟| آمریکا: از گزارش‌هایی درباره‌ی حمله اسرائیل به داخل ایران مطلعیم| فعال شدن پدافند هوایی ایران در آسمان چند استان کشور

حمایت از کدام خانواده؟

چرا تروریست‌ها چابهار را هدف گرفتند؟ | ظرفیت بندر چابهار بیشتر از گوادر است | جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بلوچی مخالف سرمایه‌گذاری چین در چابهار هستند

۹۵ درصد قصور پزشکی در بیمارستان بیستون؛ دلیل فلج مغزی بهار

بیانیه سیدمحمد خاتمی در ارتباط با حمله به ساختمان كنسولگرى ايران در سوریه

‏‎از حمله تروریستی به مقر نظامی در راسک و چابهار چه می‌دانیم؟| این گزارش تکمیل می‌شود

حالا چه باید کرد؟

برد و باخت ایران در جنگ اوکراین | جمهوری باکو دست‌ساز استالین است

پیشنهاد سردبیر
زندگی